medical imagener
به کوچه ای وارد می شدم که پیرمردی از آن خارج می شد.
پیرمرد گفت: نرو ، بن بست است گوش نکردم و رفتم ، بن بست بود ، برگشتم ، به سر کوچه که رسیدم پیر شده بودم ... sh vahedi نظرات شما عزیزان:
زندگی همینه...
javoOni kojaee ke Yadet beKheyR Hmmmmmm
t.s (مهمان)
ساعت18:16---3 خرداد 1391
کاش میشدواقعا اینکاروکرد!!!!!!!یعنی هروقت دلمون واسه بچگیامون تنگ میشدکافی بودسایه مونو بزنیم کنار.....
m.nazari
ساعت15:08---3 خرداد 1391
.............کسی بچه ای که پشت سایه ی پیرمرد پنهان بود ودید؟!..........چقدر معنی پشت این عکسه!حتی از خود متن عالیش بیشتر............مرسی شقایق.مرسی
مریم(دیگه نوعش مشخصه!)
ساعت15:00---3 خرداد 1391
أه أه! چه قد رمانتیک بازی در اوردی معصی!!
حالا نظرخودم: خیلی خوشگل و رمانتیک بود!!!!! m.bahrami
ساعت14:56---3 خرداد 1391
شفایق میدونی به یاد کی افتادم؟؟؟؟؟؟؟
خیلی وقت بود حرفی ازش نبود!!!!!!!!!!!!!!!! *بابا لنگ دراز*
درباره وبلاگ به وبلاگ ما خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|