medical imagener
مردی ازخانه بیرون آمدتا نگاهی به وانت نوی خودبیندازدولذت ببرد.ناگهان باچشمانی حیرت زده پسرسه ساله اش را دید که شادوشنگول باضربات چکش رنگ براق ماشین را نابود میکند مردبا عصبانیت به طرف پسرش دوید اورا هل داد واز ماشین دور کردوسپس برای تنبیه او با چکش روی هردو دستش کوبید.وقتی خشم پدر فرونشست باعجله فرزندش را به بیمارستان رساند.هرچندکه پزشکان نهایت سعی خودرا کردندتا استخوان های له شده را ترمیم کننداما نتوانستندوسرانجام مجبورشدند انگشتان هردو دست کودک را قطع کنند.وقتی که کودک به هوش آمدوباندهای دور دستهایش را دید،مظلومانه پرسید: ((انگشتان من کی درمی آیند))؟!!!
پدر ازداغی سوال معصومانه وبی پاسخ پسرش عمری سوخت......(داستان واقعی)
مراقب باشیم!شاید برخی رفتارهای بی منطق هنگام عصبانیت سوال های داغی در زندگی ما وارد کندکه تا آخرعمر بایداز حرارت اشتباهشان بسوزیم......!
f.s نظرات شما عزیزان: مريم مشهدی وارد ميره!
ساعت1:12---20 خرداد 1391
عجب باباي سنگ دلی! بابا كه نيست يه پا چكشه واسه خودش! دلم كباب شد(ازنوع كوبيده های دانشگاه)!خوب يکم خودتونو كنترل كنين و داغ نكنين. به قول ی بزرگي:وقتی پخته ميشی كه موقع عصبانيت از كوره در نری!↳
پاسخ:ma koochike shomayim,bozorgi az khodetoone maryam khanoom(fereshte
درباره وبلاگ به وبلاگ ما خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|